کودک و آموزههای پنهان
بسیاری از خانوادهها گمان میکنند فرزندان آنان به طور طبیعی از افکار و عملکرد آنان الگو میگیرند و اغلب آنان کمتر تدابیر تربیتی مشخّصی برای فرزندان خود دارند. برخی از والدین عملاً شکلگیری شخصیت فرزندان را بر عهده مدرسه میگذارند و خود تنها “بزرگ کردن” فرزندان را برعهده میگیرند. امّا واقعیت آن است که آموزگاران پنهان دیگری غیر از والدین و مدرسه نیز در محیط زندگی ما و حتّی در عمیقترین زوایای خانه ما حضور دارند که اثر آنها بسیار تعیین کننده است.
بسیاری از والدین ما، وقتی در سنین نوجوانی فرزندانشان، برای اوّلین بار متوجّه تعارض و تضاد افکار آنان با خودشان میشوند، شگفتزده میشوند. برای شناختن یکی از این آموزگارهای پنهان، کافی است به آماری توجّه کنیم که بر اساس آن، زمانی که فرزندان با تلویزیون به سر میبرند،حدود ۱۰۰ برابر زمانی است که با پدر خود سپری میکنند. در مواردی، کارتونها، بازیهای کامپیوتری، و حتّی اسباببازیها با تکنیکهای ماهرانه روانشناختی به عرصه اثرگزاری تبلیغاتی بر ذهن فرزندان ما و شکل دادن فکرها تبدیل شدهاند . والدین امروز، بایستی از آثار روانی این ابزار آگاه باشند.
در این سخنرانی، ضمن اشاره به آثار روانی این ابزار، چند سؤال مورد توجّه قرار میگیرد: چگونه میتوانیم کودکان خود را نسبت به آموزگارهای پنهان مقاوم سازیم؟ چه باید کرد تا روال طبیعی انتقال اندیشه و فرهنگ به فرزندان ما تداوم یابد و نقش پدربزرگ و مادربزرگها در این جا چیست؟ انتظارات و نوع برخورد ما با مهدکودک و مدرسه بهتر است چگونه باشد؟ و این که وظایف ما به عنوان والدین عصر حاضر چیست؟