بخش فراموش شده هويت علمي ما
اين مقاله با نظر به بازيابي احساس هويت علمي در دانشجوي ايراني، نگاهي جديد به منابع علمي تمدن اسلامي (که ايران با زايندگي بالاي علمي در قلب آن قرار داشت) عرضه ميکند و نشان میدهد که بسياري از جنبههاي بسيار مفيد اين منابع کاملاً از ديد جامعه علمي و دانشگاهي امروز ما پنهان مانده است. نوشته حاضر میکوشد به دو سوال اساسي پاسخ دهد: اول آن که دلايل لزوم آشنايي عميقتر دانشجويان با اين منابع چيست؟ واقعيت آن است که برخي بر اين نظرند که اين منابع متعلق به گذشتهاند و نگاه به آينده را مغاير با توجه به اين منابع ميدانند. اين مقاله در اين خصوص که حرکت به سوي آينده از چه جهاتي با گذشته ما مرتبط خواهد بود، از وجوه مختلف به بحث و بررسي ميپردازد. به عنوان محور دوم، اين مقاله اين پرسش را مورد توجه قرار ميدهد که آيا رفتن به سراغ منابع دست اول تاريخ مدون علمي ما، چيزي بيشتر از آنچه در کتب درسي امروز به اجمال آمده و بيان آن گاهي به صورت کليشه و عادت درآمده است، در بر خواهد داشت؟ ممکن است اين گمان وجود داشته باشد که در دستاوردهاي پيشينه علمي ما، فاصله با علوم روز چنان زياد است که جاي ذکري براي آنها باقي نميگذارد. در اين مقاله با رجوع مستقيم به منابع و جمعآوري و تنظيم نمونهاي از اطلاعات، صحت يا عدم صحت اين مطلب بررسي شده و به علل تاريخي غفلت ما از اين منابع اشاره شده است. انتظار ميرود اين نتايج به تحول سازنده در برنامه دروس ياري رساند.
واژههاي کليدي: هويت، تاريخ علم، تمدن اسلامي، اهداف و آينده جامعه علمي.
۱- مقدمه
در خصوص تاريخ علمي ايران و آثار دانشمندان معروف آن مطالبي که در اين خصوص در کتب درسي دوران متوسطه آمده است، اغلب در حد بيوگرافي مختصري است که اذهان را با چند نام و تاريخ آشنا ميکند. اگر تنها بهره ما از اين مفاخر علمي، افتخار باشد، و اين پيشينه نتواند برای امروز و فردای ما نقشی ايفا کند و به کارآيد، حق است پرسيده شود که چه لزومي براي عميقتر شدن در اين زوايا از تاريخ گذشته است؟ چنان که نشان داده خواهد شد، به نظر ميرسد براي ما به عنوان مسلمان ايراني، مسئله پيشينه علمي ما صرفاً يک مطالعه تاريخي و غرور ملي نيست، بلکه ارتباط ما با اين بخش از گذشته خويش، مربوط به خودباوري امروز و جهتگيري صحيح براي فردا است.
به منظور تشريح بيشتر اين مطلب، اين مقاله در سه بخش تنظيم شده است. پس از اين بخش، در بخش دوم بحثی پيرامون لزوم نگاه عميقتر به ميراث علمی ارائه شده است. آيا اين ميراث به کار آينده ما خواهد آمد؟ و اگر پاسخ مثبت است، چگونه؟ بخش سوم تلاشی است برای درک آن که اين ميراث علمی تا چه اندازه با علومی که امروز در دانشگاههای ما تدريس میشود مرتبط است؟ آيا آين علوم به قدری قديمی و کهنهاند، که جايي برای طرح آنها باقی نمیماند؟ روش تحقيق در اين مرحله مراجعه مستقيم به منابع دست اول علم علوم و مهندسی در ايران اسلامی بوده است. چنان که نشان داده خواهد شد، نتايج اين بخش به طرز اعجاب آوری عکس اين تصور را ثابت میکند. در واقع، بسياری از مبانی و اختراعاتی که امروزه در دانشگاهها بدون نام يا به نام ديگران ندريس میشود، در دستاوردهای اين ميراث علمی يافت میشود و میتوان يافتههای علمی امروز را در ادامه آن دستاوردها دانست. به اين ترتيب، برای کسی که با اين منابع تاريخ علمی مستند آشنا شود، اين سوال پديدار میگردد که چگونه تا اين اندازه فاصله و ناآگاهی نسبت به اين پيشينه علمی وجود دارد، و چرا در کتب درسی و دانشگاهی ما نامی از پايهگذاران اين علوم نيست؟ بخش چهارم میکوشد تحليلی از علل دوری ما از اين ميراث به دست دهد.
۲- چه لزومي براي نگاه عميقتر وجود دارد؟
غير از تعدادی از رشتههای علوم انسانی، بخش قابل توجهی از منابع مورد مطالعه دانشجويان ما به خصوص در دانشکدههاي فني و پزشکي، منابع و کتب درسي تأليف شده در کشورهاي غربي است. در نتيجه اگر دانشجوي ما از کارهاي بزرگي که در دوره تمدن اسلامي در علم و فناوري صورت گرفته (و بعدها پايه توسعه علمي و تأمين کننده ايدههاي اساسي براي انقلاب صنعتي گرديد) آگاه نباشد، “علم” را به تمامي از غرب خواهد ديد و نقش فرهنگ خويش را در دستاوردهاي بشري درک نخواهد کرد. اين مطلب از دو جهت حائز اهميت است:
۱- اگر دانشجوي ما با پيشينه ارزشمند خود، و با روحيه سرشار علمي و فرهنگي که در تمدن اسلامي به اوج رسيد آشنا گردد و بداند که سير علم امروزي بر پايه همان ميراث علمي است، ميتواند از دام بزرگبيني علم و فناوري غرب آزاد شود، با اعتماد به نفس خود را در علم امروز صاحب اثر بداند، با شهامت مطالب جديد بر آن بيفزايد و بر مسير آن اثر بگذارد. ما بايد ضمن همکاري با ساير بخشهای جهان علمي امروز، جايگاه خود را در آن بازشناسي کنيم و جوان ما اين احساس را به دست آورد که در اين حرکت علمي محلي دارد که متعلق به اوست، و بنا نيست صرفاً ناظر و تعقيب کننده کارهاي ديگران باشد. بنابراين اولين نتيجه اين مطالعه، خودباوري است.
۲-عدم شناخت پيشينه خويش، ما را از نظر خط و مشي تحقيقات علمي و نحوه نگاه به علم، صرفاً دنبالهرو مسير کشورهاي صنعتي امروزي قرار ميدهد. ما بدون حافظه تاريخي خود، در دنياي علم امروز ناگزيريم نحوه نگاه به علم را از ديگران بياموزيم. از سوي ديگر شکي نيست که فلسفه و جهانبيني هر قومي بر جهتگيريهاي آنان اثر ميگذارد. در جهتگيري و سياستگزاري علمي نيز، مسير کشوري که بسط سلطه بر طبيعت و انسانها را هدف قرار ميدهد، با مسير علمي کشوري که رشد انسانها را هدف دانسته و در عين حال به عناصر دفاعي لازم نيز توجه دارد، متفاوت خواهد بود. به نظر ميرسد ما در بسياري از موارد همپايي با تکنولوژي روز را هدف گرفتهايم و از اين رو همانند کارواني که در پشت کاروان فناوري برخي کشورها حرکت ميکند هم از انتخاب مسير محروم ماندهايم و هم با تعقيب گام به گام کاروان مقابل، امکان ديدن عاقبت اين راه و حتي سبقت را از خود سلب کردهايم. ما بايد به روزي فکر کنيم که تنها تعقيبکننده هر پديده جديدي که آنان ميسازند نباشيم، بلکه بر اساس نياز خود زمينههاي جديدي ايجاد نموده، و بر مبناي آن کار تعريف کنيم. پس به نظر ميرسد که براي انتخاب مسير خويش و به دست گرفتن سرنوشت خود در جهان امروز نه تنها به استقلال سياسي، بلکه به استقلال فکري نيز نيازمنديم. اما آيا براي اين استقلال فکري، بايد از صفر شروع کرد؟ قطعاً چنين نيست، چرا که ما ملتي بيريشه نبودهايم، و پيشينهاي غني در علم داريم. از طرفي درصدد نفي دستاوردهاي مفيد ديگر ملل نيز نيستيم، از اين رو لازم است با قدرت انديشه در سنت علمي خويش و سنت علمي غرب دقيق شويم و راه امروز خود را پيدا کنيم.
علم در نگاه دانشمندان مسلمان دو کارکرد عمده داشت؛ اول آن که وحدت جهان آفرينش در آن بازتاب يابد به گونهاي که انسان را به کشف و شناخت بيشتر نشانههاي خداوند برساند، و دوم آن که در کاربرد منجر به رشد و رفاه بشر گردد. باور به سرمنشأ توحيدي علم و اين که کاربرد آن بايد در مسير رضايت خداوند باشد، همواره همراه آموزش علوم طبيعي بود و از مجموعه جهان تصويري به همپيوسته و معنادار را در پيش چشم دانشمند مسلمان قرار ميداد. اين نگرش که ريشه در نگاه توحيدي به جهان دارد، از مواردي بود که اروپائيان به دلايلي سياسي و اجتماعي مربوط به جوامع خود از دست دادند. اعتقاد بسياري از محققين بر آن است که اگر امروز علم در دست قدرتمندان به ابزار تخريب و سلطه بدل شده است به دليل همين جدايي از توحيد و جهانبيني توحيدي است. امروزه در دانشگاههاي ما و به تبعيت از نگرشهاي وارد شده به همراه علوم تجربي از غرب، مفهوم هدف توحيدي براي علم بسيار رقيق شده و تقريباً غايب است.
اهميت مطالعه تمدن اسلامي براي نسل امروز ما آن است که بدانند جاري شدن علم در بستر نگاه توحيدي به جهان امکانپذير است و حاصل آن تمدني عظيم و پويا خواهد بود . اين نقطه مطلوب نه تنها انسجام فکري و همراستا شدن جهانبيني و عمل را براي ايراني در بر خواهد داشت، بلکه هويت ريشهدارش را نيز به او بازميگرداند.
از آن چه گفتيم ضرورت توجه به درک و ارائه تاريخ کشورمان و تاريخ تمدن اسلامي به خصوص در دانشکدههاي علوم پايه، فني يا پزشکي، که کمتر از اين برنامهها بهرهمند هستند، روشن ميگردد. در واقع داشتن فرصتي براي مطالعه تاريخ کشورمان در دوران دانشجويي مفيدتر از دوران دبيرستان به نظر ميرسد، چه در اين دوران است که دانشجويان از خود ميپرسند چرا فلان کشور پيشرفته صنعتي امروز در صنعت و اقتصاد خود در اين سطح است و کشور ما در آن سطح ديگر. در واقع ارائه تاريخ براي دانشجويان، ديگر به صورت يک درس “حفظي” دوران دبيرستان عمل نخواهد کرد بلکه به سؤالات اساسي آنها پاسخ خواهد داد.
امروزه فناوري به عنوان بخش عمدهاي از جلوههاي تمدن غرب معرفي ميگردد. بسياري از دانشجويان دانشکدههاي فني از کارهاي مهندسي و فناوري ايجاد شده در دوران تمدن اسلامي آگاه نيستند. مروري بر اين کارهاي مهندسي سابقه اختراع پمپ ، استفاده از نيروي محرکه آب (چرخ و آسياي آبي)، انتقال نيرو با چرخ دنده و… را به ما نشان ميدهد (الجزری، ر.ک. مراجع). طرحهايي که چند صد سال بعد در عرصه اروپاي صنعتي عرضه گرديد بسيار مشابه اين طرحها ميباشد. در کنار کارهاي ابوعلي سينا در طب، داروسازي و گياهان دارويي لازم است کارهاي برجسته او رادر زمينه فيزيک و مکانيک يادآور شويم. ابوعلي سينا در علم مکانيک، نظريه دقيق و مفصلي در حرکت به وجود آورده و ضمن بيان آنچه ما به عنوان قانون اول نيوتن ميشناسيم، مفهوم اندازه حرکت (Momentum) را اول بار با نام “مِيل” مطرح کرده که مقدمه پيدايش قانون دوم نيوتن است(Sayili,1978). استفاده شيخ بهايي از پديده تشديد در مهندسي بنا، مهندسي اعجاب آور گنبد مسجد امام از نظر انتشار صوت، استفاده کردن او از بيوگاز در گرمکردن حمام عمومي(دامادی،1385)، و لعاب ديرپا و شفاف کاشيهاي مساجد که عمر و دوام آنها به مراتب بيش از کاشيهاي معتبر امروزي است، تنها چند مثال از موارد بيشمار است. در نزد اين دانشمندان که پيشينه علمي ما هستند علم و جهانبيني توحيدي از هم جدا نيست و اين دو دنباله طبيعي هم هستند. بررسي آثار آنان گويي دريچههايي از دنياي جديدي به روي ما ميگشايد که در آن علم و مهندسي با تلقي تعالي جويانه از جهان و انسان پيوند خورده است. قطعاً رويکرد نوآورانه ايران امروز به علم و معرفت بايد اين نگاه رشديافته و هدفمند به علم و فناوري را در پرورشيافتگان خود دوباره احيا نمايد. بايستي در جهان امروز که افراد را صرفاً “متخصصين تکبعدي” بار ميآورد، دانشجويان را در کنار مباحث معمول در هر رشته، با علوم انساني، به خصوص تاريخ، تاريخ علم، و جامعه معاصر خويش آشنا ساخت و در سياستگزاري علمي و آموزشي به نيازهاي کشور توجه کرد.
۳- رجوع به منابع اصلي
شايد بيشتر جوانان ما تنها همين قدر بدانند که دورهاي به نام تمدن اسلامي وجود داشته است و دانشمنداني همچون ابوعلي سينا، جابربن حيان و زکرياي رازي انسانهاي بزرگي در تاريخ ما بودهاند. آيا اين مقدار کافي است؟ آيا ما حق مطلب را در اين زمينه ادا کردهايم؟ رشديافتگي دانش و مهندسي در دوران اسلامي، و اين که نوآوريهاي علمي و مهندسي در غرب بر پايه آن بنا شده است، براي ما و جوانان ما صرفاً در حد يک خبر باقي مانده است. ذکر نمونههاي عملي و استناد به کار آنها در کتب درسي ما غايب است، حال آنکه بسياري از کارهاي آنان بدون بيان نامشان، و يا به نام دانشمندان اروپايي که کار آنان را به نام خود ثبت کردند، تدريس ميشود. از اين رو مطالبي که در اينجا ميآيد شايد براي بسياري از دانشجويان ما ناگفته باشد.
قبل از ورود به صفحات بعد لازم است نکتهاي را متذکر شويم: بدون شک نگاه اسلام به علم و فناوري در اين رشد نقشي انکارناپذير داشته، و در اين ميان ايرانيان با تلاش زياد خود در اين عرصه درخشيدند. بسياري از آثار اين دانشمندان به زبان عربي است، که زبان قرآن است، و هم از اين رو، زباني که ميتوانست وحدت علمي را در سراسر جهان اسلام برقرار سازد.
براي درک گستردگي اين دستاوردها نگاهي به مطالب زير مفيد به نظر ميرسد. مؤلفين وظيفه خود ميدانند که يادآوري نمايند، آن چه در اين جا در مورد هر يک از دانشمندان آمده است تنها در حد نگاهي گذرا بر بعضي از کارهاي آنان است، و به هيچ وجه بازتاب کاملي از کار آنان يا حتي جمعبندي فشردهاي از آن نيست.
از قديميترين مطالبي که در زمينه کارهاي مهندسي و ساخت ابزار در تاريخ ثبت شده است، ميتوان به کارهاي هِرون و ويتروويوس يوناني اشاره کرد. با ظهور اسلام و نگاه روشن آن به علم و توسعه، تا مدتي قريب ۲۵۰ سال بسياري از آثار علمي و مهندسي از نقاط مختلف دنيا جمعآوري و در سرزمينهاي مسلمانان ترجمه شد. مسلمانان از اين مواد اوليه که نتيجه تعقل و تفکر بشري تا آن زمان بود به خوبي استفاده کردند و علم و تمدن بشري را تا ده قرن بعد به پیش بردند.
از مهندسان تمدن اسلامي ميتوان به بنوموسي، فخرالدين رضوان بن محمد الساعاتي، الجزري، خازني، عباسابنفرناس و تقيالدين اشاره کرد. کارهاي آنان متناسب با نياز زمان، ابزار کشاورزي، ابزار توزين، قفلهاي رمزدار مخصوص، پمپهاي جديد و چرخابها، فوارهها و ظروف خودکار، ساعتهاي آبي و شمعي و … را در برميگيرد.
الجزري(قرن ششم هجري) در کتاب خود به شرح قطعه به قطعه اختراعات خود ميپردازد(ناطق، ۱۳۸۰). ايدههاي محوري و بنيادي او در مهندسي مکانيک، در کتب درسي امروز بدون اشاره به نام او مطرح ميشود (شکل ۱و۲).
با در نظر گرفتن گسترش فناوري در جهان امروز پس از آغاز انقلاب صنعتي در انگلستان (۱۷۶۹م.)، پديدههايي همچون موتور بخار، موتورهاي احتراق داخلي يا کنترل الکترونيک همگي سابقهاي کمتر از ۲۵۰سال دارند. ايده زمانبندي چهار محفظه جداگانه در موتور احتراق داخلي را که به منظور يکنواخت کردن حرکت چرخشي موتور در مقايسه با موتور يک محفظهاي به کار ميرود، ميتوان در کار الجزري (در حدود ۸۰۰سال پيش) مشاهده کرد، که در آن براي يکنواختتر شدن انتقال مايع در دستگاه خود، از چهار محفظه جدا با زمانبندي مناسب استفاده ميکند. اين زمانبندي از طريق چرخدندههايي اعمال ميشود که تنها در بخشي از محيط خود دندانه دارند(شکل۲). او همچنين به ساخت آدموارههايي اشاره ميکند که با نيروي آب، کارهای مشخصي انجام ميدادهاند(ناطق، ۱۳۸۰). الجزري ۵۰اختراع خود را در کتابش شرح داده است. در بين آنها يک ساعت بزرگ آبي براي شهر با نوازندگان خودکار ديده ميشود که ساختار پيچيدهاي دارد.
الخازني (دانشمند و مهندس سده پنجم و ششم هجري) در کتاب خود “ميزان الحکمه” ضمن اشاره به انواع ترازوهاي گذشته با حفظ امانتداري و ذکر اسامي و نقد آنها (نمونهاي بسيار جامع و زيبا از اصول نگارشي که ما امروز در پاياننامهها به کار ميگيريم)، در نيم ديگر کتاب خود ترازوي دقيقتر و کاملتر خود را عرضه ميکند و در خصوص مرکز ثقل قطعات صحبت ميکند.
کتب او تا سده اخير همچنان در دانشگاههاي جهان به عنوان کتاب درسي مورد استفاده بوده است. ابن سينا پديدههاي مختلف طبيعي را در آثار خود تحليل کرده است. کارل بنيامين بوير (مورخ تاريخ علم-1906 تا 1976م.) درک ويژه ابنسينا را از پديده رنگينکمان چنين بازگو ميکند:
“Independent observation had demonstrated to him that the bow is not formed in the dark cloud but rather in the very thin mist lying between the cloud and the sun or observer. The cloud, he thought, serves simply as the background of this thin substance, much as a quicksilver lining is placed upon the rear surface of the glass in a mirror. Ibn Sīnā would change the place not only of the bow, but also of the color formation, holding the iridescence to be merely a subjective sensation in the eye” (Sayili,1978).
“مشاهدات مستقل به او نشان داده بود که رنگينکمان نه در ابر سياه، بلکه در همان مه بسيار رقيقي تشکيل ميگردد که بين ابر و خورشيد يا ناظر قرار داشت. او چنين انديشيد که ابر تنها به عنوان زمينه اين ماده رقيق عمل ميکند، همانطور که يک پوشش جيوه را بر سطح پشت شيشه آينه مينشانند. ابن سينا در نظريه خويش نه تنها محل رنگين کمان را (نسبت به تصور پيشين) تغيير داد، بلکه محل تشکيل رنگها را نيز جابهجا کرد و تغيير رنگها را در صورت حرکت، يک احساس ذهني برخاسته از چشم دانست.”
جابربن حيان دانشمند بزرگ ايراني (در غرب او را به نام Geber ميشناختند) دستگاه تقطير را براي تفکيک مايعات مختلف از هم بر اساس تفاوت دماي جوش اختراع کرد، همان ساختاري که امروزه در پالايشگاه نفت براي تفکيک اجزاي نفت به کار ميرود. بسياري از ابزار و فرايندهاي امروزي در آزمايشگاهها ساخته و پرداخته اوست، کشف اسيد اوريک و اسيد نيتريک از نتايج کارهاي اوست. او با تأکيد بر “آزمايش روشمند” علم شيمي را به صورت علمي سامانيافته عرضه کرد (مراجع اينترنتی، شماره ۱).
ما در اين گفتار مختصر مباحث متعددي را به علت بضاعت اندک جا و زمان فروگذاشتيم. صحبت از کارهاي مسلمانان در استفاده از نفت، تلاش براي پرواز (ابن فرناس) و ساخت گلايدر در حدود هزار سال قبل از برادران رايت، درک کروي بودن زمين سالها قبل از گاليله(Vallely,2006)، ساخت و تحليل اساس نوعي دوربين توسط ابنهيثم و … در اين مقاله مختصر نميگنجد. خواننده علاقهمند ميتواند به مراجع مورد اشاره رجوع نمايد.
۴- علل غفلت از میراث علمی ما
در حوالي سالهاي ۱۲۰۰ميلادي در اروپا قرون وسطي حاکم بود. روش اداره جامعه در اروپا و پرهيز حاکميت کليسا از فضاي باز فکري و عقلاني، جامعه را در بيخبري و بيسوادي نگه ميداشت و حاصل نظام زمينداري حاکم بر اروپا، فقر و گرسنگي بخش عمدهاي از مردم بود. حاکميت کليسا با استفاده از همين گرسنگي، مردم را براي جنگ و تسخير سرزمينهاي اسلامي تشويق کرد. گروه بزرگي از رعاياي گرسنه و شواليههاي جنگجو به سمت سرزمينهاي اسلامي سرازير شدند و با استفاده از رخوت و تفرقهاي که در حاکمين سرزمينهاي اسلامي وجود داشت، بيتالمقدس را به تصرف خود درآوردند. جنگهاي صليبي تا ۹ جنگ ادامه يافت و صليبيان سرزمينهاي بهدست آمده را از دست دادند (بورلو، ۱۳۸۶: ۲۲۱). با اين حال آمدن آنان به سرزمينهاي اسلامي و مشاهده بناهاي بزرگ، فنون و مهارتهاي پيشرفته و شهرهاي آباد و گسترده، دربهاي دنياي جديدي را به روي آنان باز کرد. اروپاييان در آن زمان عمدتاً روستا نشين بودند و هر ناحيه تحت اداره يک فئودال قرار داشت. بسياري از متفکرين غرب معتقدند که سير انتقال علم و تجارتي که بعد ازآن بين کشورهاي اسلامي و اروپا برقرار شد، جامعه آن زمان اروپا را دگرگون ساخت. در ميان اروپاييان که کمتر تجارت ميکردند، طبقهاي تاجرپيشه به وجود آمد که نياز به زمين کشاورزي نداشت، و لذا در توسعه شهرنشيني مؤثر افتاد. گردش پول در جامعه شهري پس از مدتي با قدرتمند ساختن طبقه اشراف شهرنشين، منجر به تضعيف اشراف زميندار گشت. در اين حال که ساختار زندگي اجتماعي در اروپا در حال عوض شدن بود، اروپا به سرعت در حال کسب شيوه جديد زندگي و علوم و فناوري از کشورهاي اسلامي بود. فرش ايراني، باغداري و باغ گل (تفريحي و نه کشاورزي: garden)، صابون و شامپو، قهوه، کاغذ، ساعتهاي مکانيکي آبي و وزنهاي، پمپها و شيرهاي آب و….، آسياي بادي، ابزار جراحي، شيوه غذايي “سه وعده در روز”، شطرنج جديد، فرايندهاي آزمايشگاهي در شيمي و… همه از جهان اسلام به اروپا رفت و جاي خود را در زندگي آنان يافت(Vallely,2006). بسياري از کتب و آثار علمي و مهندسي ترجمه ميشد و در اختيار اذهان تشنه در اروپا قرار ميگرفت. فنون نوين کشتيسازي و ساخت ابزار توسط کساني که به کشورهاي اسلامي سفر ميکردند آموخته ميشد. همين دانش بود که رشد آن از زماني به بعد در دست اروپاييان ادامه يافت و نهايتاً به انقلاب صنعتي قرن هجدهم ميلادي در انگلستان متصل شد. اولين دستاوردهاي انقلاب صنعتي در انگلستان اساساً در امتداد همان اختراعات ياد شده بود و بر پايه عناصر قبلي بنا شد.
▲ شکل (۶): سمت راست؛ موتور بخار وات(قرن 18 م.)- سمت چپ ؛ سيستم انتقال آب در قرطبه-اسپانيا؛ تمدن اسلامي. (مراجع اينترنتی، شماره 2).
با آنچه گفتيم واضح است که سطح زندگي اجتماعي در جهان اسلام بسيار بالاتر از اروپا بوده است. اکثريت قريب به اتفاق دانشمندان تاريخ بر اين باور هم سخن هستند که در دوران بين جنگهاي صليبي و رنسانس اروپا، اروپاييان بسياري چيزها را از دانشمندان مسلمان آموختند و دوران رشد فکري خود را بر پايه اين آموختهها بنا نهادند. افکار و انديشههاي فلاسفه و انديشمندان جهان اسلام و آثار آنان به سرعت ترجمه ميشد. به گفته بسياري از متفکرين، اين انديشهها بود که منجر به تحرک فکري اروپاييان و نهايتاً رنسانس (نوزايي، Renaissance) در اروپا شد. اروپاييان نه تنها پايههاي علمي خود را، بلکه شيوه زندگي، نگاه احترامآميز به زنان و دادن حق مالکيت به او، و بسياري مسائل ديگر را از مسلمانان آموختند.
آقاي يانگ (ايرانشناس و رئيس بخش مطالعات شرقشناسي دانشگاه پرينستون) چنين ميگويد:
منظور يانگ از ميراث کلاسيک اروپا آثار فلاسفه و دانشمندان يونان است که در دوران قرون وسطي در اروپا مورد بيتوجهي قرار گرفته بود و عملاً در نزد مسلمانان حفظ شد و توسعه يافت. دکتر زيگريد هونکه چنين مينويسد:
” تمدن اسلام که به وسيله مسلمانان آغاز شد، نه تنها ميراث يونان را از انهدام و فراموشي نجات داد و آن را اسلوب و نظم بخشيد و به اروپا داد، بلکه آنان پايهگذار شيمي، فيزيک، جبر، علم حساب به مفهوم امروزي و مثلثات فضايي، زمينشناسي و جامعه شناسي هستند. تمدن اسلامي تعداد زيادي کشفيات گرانبها و اختراعاتي در همه بخشهاي علوم تجربي که اکثر آنها را بعدها نويسندگان اروپايي رندانه به حساب خودشان گذاشتند، به مغرب زمين هديه کرده است. ولي شايد گرانبهاترين آنها اسلوب تحقيقات علم طبيعي باشد که اين پيشقدمي مسلمانان بود که جاي پا را براي اروپا باز کرد و منجر به شناخت قوانين طبيعت و تفوق و کنترل آن گرديد.” (صرفی، ۱۳۸۵).
مونتگامري علت تلاش اروپا را براي پوشاندن پيشينه علوم به دست آمده از تمدن اسلامي، مقابله اروپاي آن زمان با اسلام ميداند، که بر اين اساس ميکوشيد کار مسلمانان را کوچک کرده و وابستگي خود را به يونان و رم باستان بزرگنمايي کند:
به عنوان نمونه در خصوص پمپ مکشي که قبلاً نمونه آن را از الجزري نشان داديم، پروفسور احمد حسن (استاد مؤسسه تاريخ و فلسفه علم و تکنولوژي در دانشگاه تورنتو) چنين ميگويد:
هدف از مطالب مطرح شده کوچک کردن دستاوردهاي علمي دانشمندان غربي نيست. اين مختصر در تأييد اين مطلب کافي است که ما در طرح کردن دانشمندان ايراني و مسلمان در کتب درسي خود، در همان بخشهايي که عملاً در مورد کارهاي آنان سخن ميگوييم، دچار غفلت هستيم. علت اين مطلب را شايد به طور خلاصه بتوان چنين بيان کرد که دانشآموختگان علوم و مهندسي ما در دوران معاصر، عمدتاً دانش خود را بر مبناي کتب غربي فراگرفتهاند و اين کتب نيز کمتر عنايتي به طرح اين مسأله داشتهاند، که عوامل تاريخی فوق میتواند يکی از دلايل آن باشد. محيط دانشکدههاي علمي و فني ما نيز در انتقال علوم انساني و پيشينه و تاريخ دانشجويان به آنان موفق نبودهاند. زمان آن فرا رسيده است که همت کنيم و دانشجويان را با اين واقعيتها آشنا کنيم تا با شوق بيشتري بياموزند و با شهامت بر علوم موجود بيفزايند.
منابع
أَبُو اَلْعِزِ بْنُ إسْماعِيلِ بْنُ الرِّزاز الجَزَري، “الجامع بين العلم و العمل، النافع في صناعه الحيل”، اين کتاب نسخ خطي گوناگون دارد و يکي از اين نسخهها درآدرس اينترنتي www.ebuliz.com به صورت برخط قابل مشاهده است. علاوه بر اين، ترجمه فارسي اين اثر به همت اساتيد عزيز، آقايان مهندس ناطق، نفيسي و رفعتجاه انجام شده و توسط مرکز نشر دانشگاهي با نام “مباني نظري و عملي مهندسي مکانيک در تمدن اسلامي” به چاپ رسيده است. اين محققين همچنين تعدادي از طراحيهاي الجزري را ساخته و آزمايش کردهاند.
ژوزف بورلو، تمدن اسلامي، ترجمه دکتر اسدا… علوي، بنياد پژوهشهاي اسلامي، مشهد، 1386، ص 221.
محسن دامادي، شيخ بهايي، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، چاپ سوم، 1385.
محمد تقي صرفي، تمدن اسلامي از زبان بيگانگان، ص 106- نقل شده در سند اهداف، راهبردها و برنامههاي معاونت فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم (برنامه پنجساله 1385تا1390)،تهران، معاونت فرهنگي و اجتماعي، ص21.
A. Sayili (1987), “Ibn Sīnā and Buridan on the Motion of the Projectile”, Annals of the New York Academy of Sciences 500 (1), p. 477–482:
“Thus he considered impetus as proportional to weight times velocity. Avicenna was later to be given the title of the father of momentum. In other words, his conception of impetus comes very close to the concept of momentum of Newtonian mechanics.” (Quoted by :http://en.wikipedia.org/wiki/Avecina)
George Sarton, Introduction to the History of Science, Vol. 1, p. 710.
Paul Vallely, “How Islamic Inventors Changed The World”, Independent, The (London), Mar 11, 2006.
From T. C. Young, “The Cultural Contribution of Islam to Christendom.” Quoted in The Impact of The Arabs and Islam in The European Renaissance. p. 5, Published by the Egyptian National Division of Education, Science and Culture, Cairo, 1987.
K. Allin Luther, “In Memoriam: T. Cuyler Young (6 August 1900-31 August 1976)”, International Journal of Middle East Studies, vol. 8, No. 2, Apr. 1977, pp. 267-269.
W. Montgomery Watt, Islamic Surveys: The Influence of Islam on Medieval Europe, Edinburgh, England, 1972, p.84.
Ahmad Y Hassan, “Transfer Of Islamic science To The West”, Foundation for Science Technolgy and civilisation, Dec.2006–available at http://www.muslimheritage.com
مراجع اينترنتی:
1. http://en.wikipedia.org/wiki/Geber
2. www.history-science-technology.com