نگاهی بر مفهوم عملی توحيد در زندگی
احساس اعتماد به نفس، استحکام درونی، نگاه سالم و اميدوارانه به بيرون، محبت به ديگران و تعهد و مسئوليت نسبت به جامعه، عشق به حرکت و سازندگی و…آيا همه اين خواص شخصيتی بدون ايمان به خداوند در يک انسان جمع میشوند؟
آن چه که از تحقيقات و بررسیهای موجود برمیآيد، نقطه اعلای تمام اين ويژگیها را در انسانهايي میيابد که ايمان به خداوند در محور افکار و اهداف آنان قرار دارد. قصد ما در اين مقاله خاطرنشان کردن اين واقعيت است که احساس امنيت عميق که خود پايه استحکام، قدرت شخصيت و تعهد و مهرورزی به ديگران است، پيوندی اصيل و مستقيم با ايمان به خداوند دارد. سپس بايد اين درک روانشناسانه را يادآور شويم که بسياری از بيماریهای روانی، ناشی از احساس عدم امنيت به خصوص در دوران کودکی است. به اين ترتيب واضح میگردد که انسان در ساختار وجودی خود نشانههایي روشن از بندگی و نياز به خداوند قادر و مهربان دارد، و تنها در صورت درک حضور خداوند در زندگی خويش است که میتواند در تمام وجوه زندگی احساس امنیت کند، و به معنای واقعی شکوفا شود.
احساس امنيت
لازمه احساس تعهد داشتن شخصيت قوي است و لازمه شخصيت قوي و استحکام دروني آن است که شخص خود از احساس امنيت کافي برخوردار باشد. احساس امنيت از نيازهای اوليه آدمی است. از ويژگيهاي آدمي آن است که بدون احساس امنيت، کمتر ميتواند خلاقيت و شکوفايي داشته باشد. احساس امنيت از عميقترين و بنياديترين نيازهاي آدمي است که دارای سطوح متعددي همچون امنیت فیزیکی، امنیت اجتماعی، شغلی و… است. امنيت فيزيکي، تأمين غذا، پوشش، سرپناه و ساير نيازها را شامل ميشود و عموماً پس از تأمين حدودی اين امنيت، انسان به نيازهای اجتماعی خود توجه بيشتری نشان میدهد. این نیازها نیز به نوبه خود به امنيت اجتماعي، امنيت شغلي، نياز به دوست داشته شدن، تعلق و محبّت مربوط میشوند. شايد تشکيل خانواده را نيز بتوان به نوعي در راستاي جستجوي انسان براي امنيت، تعلق و محبت دانست.
اين احساس امنيت ميتواند از چند منبع به دست آيد:
۱- از تکيه به افراد
۲- از نظم اجتماعی
۳- از تواناييها و مهارتهاي کسب شده و استعدادهاي خويش
عامل بنيادیتر، يعنی ايمان به خداوند را به منظور نتيجهگيری، پس از اين عوامل مورد بحث قرار میدهيم.
احساس امنيت ناشي از تکيه يک فرد به فرد ديگر
اين حالتي است که به عنوان مثال در يک کودک مشاهده ميشود؛ وقتي پدري دارد که به قدرت او، و حمايت و دفاع او در برابر خطرات و تهديد ديگران اطمينان دارد. چنين کودکاني فرصت مييابند تا در محيطي که درآن “سالبالاييها” ممکن است با قلدري و کتک زدن، بچههاي ديگر را کنترل کنند و با ايجاد ترس مانع از حرکت طبيعي آنان شوند، شخصيتي توأم با اعتماد به نفس را در خود توسعه دهند و به مطرح کردن خود، پيشگامي درپذیرش مسئوليتها و مشارکت در فعاليتهاي اجتماعي بپردازند. در صورت عدم ايفای نقش مؤثر پدر، فشارهاي محيط بر کودک ميتواند منجر به ايجاد شخصيتي ضعيف و گاهاً تحقير شده گردد و حتی تداوم احساس ناامنی ذهنی میتواند باعث شود که شخص در مبادلات اجتماعي فردی غيرقابل اطمينان باشد؛ چرا که او با ترسها و احساس عدم امنيت دروني خود دائماً سعي ميکند راهي براي بالا رفتن و خروج خود از بحرانها بيابد حتي اگر براي اين کار لازم باشد پا بر روي ديگران بگذارد.
کسب احساس امنیت از نظم اجتماعی
شرایطی را در نظر بگیریم که در آن نظم حاکم بر سطح شهر و مبادلات بين مردم از ثبات کافی برخوردار بوده و قادر به تأمين امنيت ذهني لازم باشد؛ به گونهاي که شخص از اين اطمينان نسبي برخوردار باشد که حريم و حقوق او محفوظ ميماند و در صورت نقض آن، حقوق او از طريق استناد به همين نظم به سرعت قابل استيفا خواهد بود. از اين نظر امنيت بر حسب حوزه حضور انسان ميتواند به امنيت اجتماعي، امنيت شغلي، امنيت عاطفي، امنيت تردد و… دستهبندي شود. به عنوان نمونهای ساده از اثر امنيت شغلی، اگر شخص از محفوظ بودن جايگاه شغلي خود نسبتاً مطمئن باشد، کمتر دليلي دارد که از ديگران بدگويي کرده يا جايگاه آنان را تضعيف نمايد. چنين رفتارهاي غير متعهدانه شغلي در بسياري موارد حاکي از عدم احساس اطمينان و يا احساس خطر در مورد جايگاه خويش است. گاه علت تنه زدنها و هل دادنها در سوار شدن به اتوبوس شلوغ، عدم احساس امنيت ذهني است؛ چرا که شخص نگران بسته شدن درب اتوبوس و رفتن آن است؛ و اين موردي است که در اثر عجله رانندگان و کمبود اتوبوس در شهر تهران بسيار رخ داده است. در صورت مکث اتوبوسها به مقدار کافي و آرامش در اين زمينه چنين احساسي و متعاقباً چنين رفتارهايي رخ نميداد. لذا نظم اجتماعي میتواند منجر به احساس امنيت ذهني شده، و شرايط را براي تعاملهای توأم با تعهد بیشتر بین اعضای جامعه مساعد گرداند.
احساس امنيت ناشي از علم يا مهارت کسب شده
در مواردي که شخص از احساس توانائي در يک حيطه مشخص برخوردار است و کمتر از جانب ديگران براي موقعيت يا جايگاه خود احساس خطر ميکند. به عبارتي او در اثر تلاش خود، از سطح منازعات و رقابتها عبور کرده و نوعي اطمينان دروني براي او حاصل شده، و از اين رو به آرامش رسيده است. چنين شخصي ميتواند در مواردي که به آن حيطه مربوط ميشوند نوعي احساس بزرگواري و سخاوتمندي از خود نشان دهد و رفتارهايي حاکي از احساس تعهد داشته باشد.
احساس امنيت ناشي از درک عملي حضور خداوند در زندگي
اين منبع از احساس امنيت از تمام موارد مطرح شده در قبل به مراتب قويتر است. همه ميدانيم که در شبه جزيره عربستان قبل از اسلام، گاهاً افراد براي کمترين مقدار آب خون يکديگر را ميريختند، و قبائل مختلف يکديگر را غارت ميکردند و احساس کينه و دشمني بين اقوام مختلف شايع بود.
اما توحيد و اعتقاد عميق به خداوند در مدت دعوت پيامبر اسلام؛ از همين انسانها نمونههايي ساخت که در عين نداري، اندک غذاي خود را در سختيها با هم تقسيم ميکردند. افرادي که پس از مهاجرت مسلمانان از مکه به مدينه خانه کوچک خود را با پرده به دو نيم ميکردند و “برادران” و “خواهران” خود رادرخانه خويش مسکن ميدادند، يتيمان را به مهر از زمين برميداشتند و با هم مهربان بودند.
اگر اين مطلب را با اين يافته معتبر علمي تطبيق دهيم که نیاز به امنیت یکی از نیازهای اولیه آدمی است، درخواهيم يافت که توحيد و درک حضور خداوند چه ميزان احساس امنيت در دل آنان به وجود آورده بود. انساني که به اين ريسمان متصل شود، گزافه نيست اگر بگوييم که حتي در غياب سه منبع امنيت مورد اشاره در قبل، باز هم از استحکام و استواري دروني برخوردار بوده و در سختترين شرايط هنوز قادر به ادامه وظيفه و تعهد خويش خواهد بود. البته این به معنای رد سه منبع دیگر نیست، و هر انسان سالمی در کنار رشد ایمان خویش، در هر دورهای ممکن است از ترکیبی از این عوامل بهره برد.
حضرت يوسف که در کودکي به چاه انداخته شد، و از حمايت پدر خود محروم گشت، با اتکاي به خداوند از امتحانات فراواني که پس از آن بر سر راه او ظاهر شد سرافراز بيرون آمد و جواني رشيد و برومند گشت که بار مسئوليت الهي بر دوش او قرار گرفت. حضرت رسول (ص) در شرايطي که مردمي ناآگاه در هنگام عبور ايشان از معابر زباله بر سر ايشان ميريختند، و در سفر به طائف کودکان را – کودکاني که پيامبر آنطور دوست ميداشت – تحريک به سنگ زدن به ايشان کردند، با خداوند راز دل خويش ميگفت و باز دعوت خويش را براي نجات همين مردم ادامه ميداد و با آنان مهربان بود. چنين بود که ايشان با جهل و ناداني؛ یعنی با ريشه عمده گرفتاريهاي بشر، مبارزهای خستگیناپذیر کردند و همين انسانها را به الگوهاي تلاش و تعهّد تبديل کردند.
درک حضور خداوند در زندگي منجر به احساس امنيت شده، و با کاهش اضطرابها حس کمالجویی انسان فرصت و مجال فعّاليت مييابد. پيمودن مسير رشد علمي و خودسازي عموماً گردنههاي دشواري دارد. در بسياري مواقع، سختي درس خواندن و ضرورت خودداري از برخي لذتهاي “مخرّب” در مسير چنين انساني وجود دارد و عبور موفق از اين گردنهها و موارد مشابه، در کنار ناملايمات احتمالي در عرصه اجتماعي و خانوادگي، و تن ندادن به آلودگیها، با اتّکا به خداوند امکانپذير است.
انسان موحد، خود را در مسيری هدفمند میيابد. او در مسيری کاملاً معنادار، يکی از مخلوقات منحصر به فرد خداوند است که بايد نقش خود را ايفا نمايد. به وعده خداوند مطمئن است: به این که در صورت تلاش او، دريچهها گشوده میشود. موحّدین، کسی را جز خداوند در سرنوشت خود مؤثر نمیدانند، به کرامتی که خداوند به آنان داده، عزتمند و سرفراز هستند. ترس ندارند، و مضطرب نمیشوند، چون میدانند که نتيجه از سوی خداوند است و آنان مأمور به وظيفه هستند و نه نگران نتيجه. سختیها را مصيبت نمیبينند، بلکه آنها را کلاسی برای رشد میبينند که بايد با تفکر و گسترش ظرفيتهای درونیشان از آنها عبور نمايند. به انسانهای ديگر از دريچه رحمت الهی مینگرند، چرا که قدردانی در قبال محبت خود را از مردم انتظار ندارند، بلکه پاداش محبّتها و زحمتهای خود را نزد خداوند ذخیره میکنند. در نتيجه موحّدین همواره میتوانند با مسئوليت و تعهد عمل کنند. آنان در مشاهده جهان و در مورد کارهای خود تفکر میکنند، چرا که داده شدن قدرت تفکر به انسان، خود به معنای لزوم استفاده از آن توسط انسان برای رشد و حرکت است. انسان موحّد، آرام، متين، مهربان و در عين حال محکم و مقتدر است. نمونه والاي چنين عظمت روحي، پيامبر اکرم (ص) است که تمام آزارهای گروهي از مردم نادان در عصر ايشان، ايشان را از آن بازنداشت که پيام خود را بيان کنند و در آن پايداري ورزند.
به اين ترتيب آشکار میگردد که توحيد، بستر شکلگيری تعهّد و لازمه آن است. تأکيد این نوشته بر توحيد برای رساندن اين واقعيت است که مفهوم توحيد در عمل و نقش آن در زندگی انسان بيش از حد تصوّر گسترده است، و اين که ما در اين بخش به کاری فراتر از ارائه دروس معمول نيازمنديم.